تب و لرز تقاضا در بازار شب عید استان

بهروزی فر – امکان ندارد که ایرانی باشید و اسفند ماه را ویژه تر نبینید! گواه این حرف، حال و هوایی است که از اوایل اسفند ماه و حتی چند روز قبل از آن بر همه جا حاکم می شود. تکاپو به جان مردم می افتد، مادرها، در رأس امورات عید، بساط خانه تکانی به گرد می کنند، سبزه می کارند، برای خرید شیرینی و میوه برنامه ریزی می کنند، فهرستی از نیازهای تک تک اعضای خانواده را برای نونوار شدن در شب عید فراهم می آورند و مقدمات کار را برای خرید این اقلامِ باصطلاح ضروری مهیا می کنند. کافی است سری به خیابان های شهر بزنید، معلم، مدرس، سه راه اسدی، منتظری و… حالا دیگر شلوغی در همه جا مشهود است. کسبه هم در این انبوهیِ جمعیت، به دنبال جبران ماه های رکود و روزهای سوت و کوری بازارند. و در این شلوغ بازار، مردم چند دسته اند، یک گروه آنها که جیب شان پُر است و تکلیف خود را می دانند و بدون نگرانی از بابت قیمت کفش و لباسی که می خواهند، در جستجوی مارک و برندهای خاص، سرگردان در این مغازه و آن واحد تجاری هستند و چون می یابند، کار را تمام می کنند. گروه دیگر، آنهایی هستند که فهرست خریدشان از موجودی جیب شان بیشتر است، این ها ناچارند برخی اقلام را فاکتور بگیرند و برای هر عضو خانواده، به یک خرید مختصر بسنده کنند، که صد البته این تصمیم، اعتراضات فراوانی را از ناحیه برخی اعضا به همراه دارد، حال اگر مادر، با نظر پدر در این تصمیم گیری موافق باشد، بچه ها را خیلی سریع متقاعد می سازد تا رضای پدر را بر میل خود ترجیح دهند، و نقطه مقابل مادران و البته فرزندانی هستند که مرغ شان یک پا دارد و به چیزی جز با لباس نو به استقبال نوروز رفتن، نمی اندیشند، بنابراین با اعلام مخالفت خود با نظر پدر، گاه او را وامی دارند که به خرید قسطی یا گرفتن پول قرضی از دوست و آشنا تن بدهد.
گروه سوم هم همان هایی هستند که از قضا جماعت شان خیلی بیشتر از گروه های اول و دوم است، آنها اندک موجودی جیب شان را برمی دارند و با اعضای خانواده راهی بازار می شوند تا بلکه بتوانند در آن آشفته بازار شلوغی ها، چیزی بخرند و تغییر و تحولی رقم بزنند. آنها به مغازه های زیادی می روند، واحدهای تجاری فراوانی را زیر و رو می کنند، احوال بساط دستفروشان را هم می پرسند تا با بالا و پایین کردن قیمت هایی که در هیچ دو مغازه و هیچ دو بساطی شبیه هم نیست، خریدی بکنند و شادمانه ای برای خانواده رقم بزنند. و گروه بعدی که کم هم نیستند و نه قصد خرید دارند و نه توان آن را ، راسته بازار را قدم زنان بالا و پایین می روند و هر از گاه جلوی ویترین مغازه ای می ایستند و زرق و برق ها را نگاهی می اندازند و چون وُسعِ شان به خرید نمی رسد، فقط از تکاپوی دیگران لذت می برند و البته حسرت می خورند . و در این میانه، کاسبان بازارند که آمد و شدها را نظاره گرند و بخش عمده ای از وقت شان را به پاسخگویی به سؤالی واحد و البته مشترک بین اغلب اقشار می گذرانند ؛ “ آقا، این قیمتش چقدره؟”، و جواب این سؤال اغلب یک واکنش به همراه دارد، سر به زیر انداختن و از مغازه بیرون رفتن بخش زیادی از  مشتریان!!  و تو گویی، تب و لرز به بازار شب عید افتاده است، تب تقاضای مردم به میمنت فرارسیدن سال نو و لرز  تشدید موج گرانی ها در برخی اقلام، آن هم با تصمیم فرصت طلبانی که در این آب گل آلود، به دنبال شکار ماهی های درشت تر و سهل الوصول ترند، بی آن که حال و روز مردم را در این شرایط اقتصادی درک کنند.
(لطفاً نظرات و پیشنهادات خود درباره این سرمقاله را از طریق ۰۹۹۲۲۱۳۴۲۸۷  اعلام یا ارسال بفرمایید)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


بهروزی فر – لطفاً این عبارت ها را با دقت بخوانید؛ “ در خراسان جنوبی ۸۴۰

بیشتر

خیلی عالی بود تیتر خوبتون درباره هدر رفت روان آب ها در استان. اگربتوان با

بیشتر

حسینی – رئیس اداره ماشین آلات اداره کل راهداری و حمل و نقل جادهای خراسان

بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


فرم

فرم گزارش اشکال در سایت