دامن یلدای مهربان را به مرگ،آلوده نکنیم

  • هرم پور – در ساعت هایی که تقریباً همگی بی صبرانه منتظرش هستند تا برسد و بغض فروخفته ی ماهها دوری از همدیگر را به یکباره بیرون بریزند، صحبت کردن از «رعایت»، خیلی فایده ای ندارد. حتی خواهش و التماس و تمنا هم فایده ای ندارد، و چه بسا زور و اجبار و تحکم و جریمه هم چندان فایده ای نداشته باشد! این روزها تقریباً در همه ی استان، خانواده ای نیست که یکی از اقوام درجه اول، دوم، سوم یا دوستان و آشنایانش را بر اثر کرونا از دست نداده باشد. همگی، کمتر یا بیشتر، طعم تلخ وداع با عزیزان را چشیده ایم و به این بیماری پرمدعای وحشی، لعنت ها فرستاده ایم. او، بی ترس و جسور، بر ما تاخته و همچنان هم می تازد، هیچ پاشنه ی آشیلی ندارد جز رعایت ما. هر بار که دسته جمعی رعایت کرده ایم، فرسنگ ها ا ز ما رمیده و هر وقت بی مبالاتی کرده ایم، سخت و فاجعه بار، بر ما تاخته و بر صورت دلها و دیوار قلب ها و احساس هایمان، پنجه ی خونین کشیده است. چون گرگ، شبانه بر سر حلقه های دوستانه و محفل های خانوادگی ما آمده است و جگرگوشه های عزیز و عزیزان ساکن در خانه ی عواطف و دوست داشتن هایمان را یکی یکی ربوده و به مسلخ کشانده است! و افسوس که عبرت نگرفته ایم و درس نیاموخته ایم و پند نگرفته ایم و باز هم بی صبرانه به همان جاده ای رفته ایم که می دانیم و می بینیم که از ابتدا تا انتهایش، پشت هر درخت انتظاری، پشت هر سنگ اختفایی، و در پناه هر تپه ی خوفناکی، باز گرگی از کرونا آرمیده و به ترصد نشسته تا یکی از ما را بگیرد و بدرد و در گورستان یادها و خاطره ها، دفنمان کند! می دانم که ده ماه خانه نشینی همراه با سختی و عذاب، ده ماه خبرهای بد شنیدن، ده ماه در کنار همدیگر نبودن و در حسرت یک دورهمی محبت آمیز شب و روز گذراندن، چقدر سخت است. همه چون بوته های گل در پاییز و زمستان، سخت شکننده شده ایم، همگی پرقصه و پرغصه ایم، همگی درد داریم و درد کشیده ایم، همگی سنگ فراق و چوب دور شدن از عزیزان، بر پیشانیمان خورده و خون گرم رنج ها را بر صورتهامان چکانده است. همگی بی صبر شده ایم، نه عید داشته ایم، نه سیزده به دری، نه مسافرت و گردش و تفریحی، می دانم که همگی به انتظار نشسته ایم تا شیپور پایان باش این دوره های سخت را بزنند و آزادانه، خوش باشیم. شرح حالها و نگاهها و صحبت ها، نشان از آن دارد که از میانه ی راه گذشته ایم و تقریباً به انتها رسیده ایم، خبر از واکسن و خبر از کاهش چشمگیر آمار می آید، اما همه می دانیم که سرنوشت را در یک مسابقه، در یک رقابت نفس گیر برای رسیدن خط پایان، همان قدم های آخرش تعیین می کنند. اگر خوب و موقع و سریع برداشته شوند، خط را طی کرده ایم و اگر نه، همه ی زحمت ها بر باد فناست. این بار، مسابقه، رقابت با مرگ است، با ویروسی که کنار ما تاخت می کند و گاه و بیگاه تنه می زند تا از دور، خارجمان کند. این بار اگر ببازیم، سخت باخته ایم، خیلی سخت. آنقدر که جبران ندارد. و افسوس بیشتر از آنکه نه تنها شاید خود ببازیم، چه بسا با غفلتی و با تنه ای نابهنگام و چه بسا غیرعمد، باعث باختن و از دور خارج شدن هم مسابقه ای ها هم بشویم، مرگ را هدیه شان کنیم و آنوقت، به خط پایان که رسیده ایم، ببینیم خیلی از رفقا نرسیدند، خیلی از دوستان نیامدند و خیلی از آشنایان، میانه راه با همان تنه ی ما از دور خارج شده اند. همگی مسلمانیم، انسانیم و وجدانی بیدار و تعهدی با خودمان و خدا و مردم داریم. «یلدا» این شب زیبای سنتی و تاریخی، چند ساعت دیگر می رسد، شبی خاطره انگیز و مهربان. می شود امسال را رعایت کرد و سال دیگر، یلدایی خاطره انگیزتر با جمعی جورتر از امسال داشت، و می شود هم رعایت نکرد و باعث داغدار شدن خانواده ای، دوستی و عزیزی و آشنایی شد. نمی دانم در این چند ساعت، در دامان یلدای مهربان، خون چند پدربزرگ و مادربزرگ بر گردن بعضی از ما خواهد افتاد، و به جای لبخندهای زیبا، به چند نفرشان مرگ را هدیه خواهیم داد. فقط یادمان باشد وقتی نشستیم و وجدانمان را روبرویمان به محاکمه کشاندیم، جز خودمان هیچکس را مؤاخذه نکنیم. یلدا، مهربان تر از آن است که دامانش را به بی مبالاتی های خودمان، آلوده کنیم. (لطفاً نظرات و پیشنهادات خود را درباره این سرمقاله به شماره ۰۹۳۰۴۹۴۳۸۳۱ ارسال بفرمایید)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


نصرآبادی- رئیس جمعیت هلال احمر شهرستان بیرجند از ارائه آموزش‌های امدادی به بیش از ۱۱

بیشتر

اویس- کارشناس ادبی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان خراسان جنوبی گفت: در جشنواره نیایش

بیشتر

قاسمی – انتخابات مجلس دوازدهم در ۱۱ اسفند ۱۴۰۲ برگزار شد که در نتیجه آن

بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


فرم

فرم گزارش اشکال در سایت